سلام
بعد از مدتها غیبت آخرش این طلسم شکسته شد و اومدم.
صفحه مطلب جدید تو اکسپلورر هر کار کردم باز نمی شد و آخرش با موزیلا اومدم.
این چند وقته خیلی دلم تنگ شده ولی سرعت کم و قطعی خط و تنبلی خودم و شلوغی کار و همه و همه باعث شد که نیام توی نت.
مانی گردویی خیلی لاغر شده و از گردو تبدیل شده به بادوم. عوضش قدش بلند شده و شیطون.
کلمات رو خیلی قشنگ می گه ولی هرجا حرف می زنه باید زیرنویسش که من هستم باهاش باشم. عاشقه عاشقه کتابه و هر شب و روز باید واسش قصه بخونیم.
قصه مهمانهای ناخوانده رو خیلی قشنگ می گه.
ببین یک امروز هم که اومدم بنویسم وقت تمومه و باید برم به خونه و زندگی برسم.
تا بعد . انشاالله با عکسهای جدیدش میام.
سلام تصمیم گرفتم خونه محمدمهدی رو عوض کنم یعنی یه خونه مستقل برا خودش درست کنم . خوشحال میشیم تشریف بیارین اینم آدرسش: http://mohamadmahdi85.persianblog.ir/
گردو .و با بادوم فرقی نداره دوتاشونم خوشمزه اند
سلام صفا جون بابا منور کردی! کجایی دختر؟ بادوم ما رو محکم ببوس[ماچ][بغل]
پس کو عکس مانی گردو [ماچ][ماچ][ماچ]
چه گل پسر نازی خدا حفظش کنه[ماچ][ماچ]
سلام خسته نباشید من امروز به طور اتفاقی وبلاگتونو دیدم به نظرم خیلی جالبه که شما با این همه گرفتاریها و کار در خانه و بیرون کارهای جانبی هم انجام می دهید واقعا ایده ی جالبی ایه خیلی خوشم اومد امیدوارم که همیشه در کنار مانی زندگی خوب و خوشی داشته باشید باز هم به وبلاگتون سر می زنم
سلام ابجی ماه من امیدوارم شما مانی جان و اقا سعید خوب و شاد باشید درسایه الطاف اهورامزدا
سلام مامان مانی کوچولوی ناز ناز. معمولا بچه که از حالت نوزادی می خوان بیان بیرون و پا به کودکی میذارن لاغرتر میشن. اینم نورماله . زیاد نگران نباش . تنش سالم باشه اون مهمه. عروسکت رو ببوس
بابا دلمون تنگ شده... زود به زود بیا... عکسای مانی گردویی رو هم بزار خانمی... [بغل][ماچ]
che webloge naz va dooostaneyi.bareye kocholoye azizetoon arezoooye moaffaghiyat mikonam sar bezanid khoshhal misham va mayel be tabadole link hastam[قلب][گل]